پدیده شوم قاچاق وتاثیرات آن در تخریب  اقتصاد آذربایجان غربی

پدیده شوم قاچاق وتاثیرات آن در تخریب  اقتصاد آذربایجان غربی

باتوجه به تاریخ دیرینه مردم ساکن در منطقه غرب آذربایجان به جرات می توان گفت مردم این منطقه یکی از شجاع ترین، با فرهنگ ترین وآگاه ترین مردمان ایران بوده و دراین خصوص بدون تعارف ازشایسته ترین آنهاست و برای اثبات آن فقط کافی است مروری به تاریخ این ملت ازدوره حکومت صفویان به بعد تا به امروز مخصوصا قرن اخیر را داشته باشیم و با توجه به عملکرد و دشمنی استعمارگران با مردم شریف این منطقه، خود بخود نتیجه جواب این ادعا را اثبات خواهدکرد. اگر همه مان بیاد نداشته باشیم شاید هستند هنوز کسانی که بلای شوم و جنایت هولناک ارامنه آسوریها در آذربایجان غربی در سالهای 1296 و1297شمسی را بیاد داشته باشند. بیاد دارند در این جنایت هولناک مردم این ولایت بدست ارامنه و نصارا (جیلوها) با توطئه  دول استعمارگرچون روس، انگلیس، فرانسه، آمریکا و متحدانشان در جنگ جهانی اول، چگونه توسط کسانی که ازکشورهای همجوار به این آب و خاک بعنوان مهمان ناخوانده وارد شده بودند  در مدت کوتاهی کمتر از ششماه، یکصد و پنجاه هزار نفر انسان بی دفاع (مردم ترک زبان ) در غرب آذربایجان مخصوصا اورمیه به نام اینکه در این ولایت کشوری بنام کشور ارامنه تشکیل خواهند داد، نسل کشی انسانی براه انداخته شده و قتل عام گردیدند وهزاران نفر نیز از ذیق فشار روحی و روانی و از عجل رسته و فرصت یافته ازهمه چیز خود دست شسته وازآذربایجان برای همیشه کوچ کرده فراری شدند. و هنوزقتل و عام مردم توسط ارامنه و آسوریها (جیلوها) بیاری دول فوق تمام نشده بود،

ادامه نوشته

مردم براي درست اجراي نكردن يك قانون ناقص بايد جريمه بپردازند

     مردم  براي درست اجراي نكردن يك قانون ناقص بايد جريمه بپردازند

 قانوني كه خود ناقص وذاتاَ غلط است مردم براي عدم اجراي آن بايد جريمه پرداخت نمايند.

سالهاست كه براي وسايط نقليه عمومي و شخصي در ايران برگ معاينه فني تعيين كرده اند و اين برگه ها را مردم بطور ساليانه دريافت مي نمايند و هر از چند گاهي مخصوصاَ در اسفند ماه و نزديكي هاي عيدكه مي شود و مردم بيشتر لازم است چند صباحي براي فرار از فشارهاي روزانه زندگي و گريز از  يكنواختي زندگي شان به مسافرت مي روند اين امر بيشتر شدت مي گيرد واز طرف پليس راهنمائي جاده ها اعلام مي گردد خودروهايي كه بدون معاينه فني در جاده ها تردد كنند جريمه خواهند شد!.
ادامه نوشته

جوابیه به مهرنامه ماهنامه علوم انساني علوم اجتماعی سال چهارم شماره 31مهر 1392ش صفحه 304


مطلب فوق جوابيه اي است به موضوع:  «در امنتاع تورانشهري »آقاي مصطفي نصيري

در امتناع تورانشهري؛ نقد مصاحبه با سيد جواد طباطبايي مصطفي نصيري   پژوهشگر علوم سياسي در صفحه 16همان شماره      

 در شماره 31مهر 92ماهنامه مهرنامه

ما نيز كشور خود را تا پاي جان دوست داريم چه در گذشته ثابت كرديم هم اكنون نيز سر در راه حفظ آن داريم اما آقاي نصيري!

نه اينكه كشور را دوست داشته باشيم بپاي هر رذالتي!.  و اين جوابي است  به ماكياوليسم ها كه چنان انديشه فرو مايه اي داشتند.

مطلبي كه در زير آورده شده است نقد انديشه انساني است كه چون حيوان فكر مي كرد وآنچه معاصرانش از او گفته اند بدون كم و كاست در اينجا آورده شده است. اگر چه قرار بر اين باشد همه دوست داشتنها به اين سبك و صيغه باشند بايد گفت از خوي انساني انسانها چيزي براي ادعاي بشريت نخواهد ماند.

اين واژه از نام «ماكياول» نويسنده و سياستمدار ايتاليايي كه در آخر قرن پانزدهم مي زيسته است مشتق شده است. وي به زمامداران ايتاليا توصيه مي كرد كه براي رسيدن به هدف خود به هر وسيله، هرچند مذموم و ناشايست متوسل شوند و ترسي از انتخاب وسيله نداشته باشند. او مي گفت، توجيه كننده ي وسيله است. واژه ي ماكياوليسم بمعناي آن سياست و روشي است كه از هيچ وسيله اي براي رسيدن به هدف رويگردان نيست ودر اين راه موازين اخلاقي،انساني،شرف و فصيلت را زير پا مي گذارد. به عبارت ديگر ماكياوليسم يعني رواداشتن هرگونه شيوه اي، ولو منافي اخلاق و وجدان و مباين حقيقت و عدالت، براي نيل به هدف سياسي خود.[1] چنين شيوه اي بكلي با روش و سياست انسان و انسانيت بيگانه است.واقعاَ الگو قرار دادن چنين تفكرو انديشه اي فقط شايسته فاشيزم ونژادپرستان مي تواند باشدو الا براي بشريت امروزي كه تمام اين برتر انديشي ها را به زباله دان تاريخ سپرده است هيچ افتخاري نداردكه هيچ بلكه انسانيت شرم مي كند چنين انديشه اي داشته باشد.

ادامه نوشته

مجاهد قره یوسف ماکویی قهرمان از سران مشروطه ماکو

 29/5/1286.ش(12رجب 1325.ق) روز چهارشنبه. سالگرد کشته شدن سر دسته مجاهدان ماكو قره‌يوسف. در زمان مشروطه که بين محمدعليشاه و علي اصغرخان اتابك وزير اعظم  براي ناامن كردن منطقه تبانی صورت گرفته بود، اقبال‌السلطنه ماکویی با فشار مجاهدان مشروطه که به روسیه متواری شده و در آنجا سکونت گزیده بود. در معيت روسها به ايران بازگردانده می‌شود از طرف اتابک اعظم بطور محرمانه دستور آزاد سازی ماکو از دست مجاهدان مشروطه به وی داده می شود. اقبال السلطنه به همراهي كردان جلالي به شهر هجوم آورده و در يك حمله غافلگيرانه مجاهدان را شكست مي‌دهند.

قره‌يوسف سردسته مشروطه خواهان كه در ماكو براي آزادي مي جنگيد، در این واقعه با دسته خود دركمره كوه مقاومت مي كرد، افخم‌السلطنه ماكويي در ظاهر به وی التزام امان می‌دهد ولی به محض اینکه قره‌یوسف از سنگر خود بيرون می‌آید امر به كشتن وي می‌دهند و بقيه مجاهدان همراهش را نيز فجيعانه به قتل می‌رسانند وبا این وضع جنبش نوپای مردم ماکو بدست عوامل استبداد سرکوب و انجمن ولایتی برچیده می شود.

 

میرزا جعفر زنجانی از سران مشروطه در خوی  

میرزا جعفر مجاهدمشروطه   

۲۰/6/1286.ش (4شعبان1325.ق) روز پنجشنبه. کشته شدن ميرزا جعفر زنجاني (علي قولو) یا جعفر الحسینی. ميرزاجعفر زنجاني با جمعي از اعضای كميته قفقاز در تبریز كميته غيبي را تشكيل می‌دهند. بعد در خوي كميته ولایتی را پایه‌ریزی می‌کنند. میرزا جعفر از تربيت شده‌گان مدرسه تفليس و از اعضای كميته اجتماعيون عاميون باكو بود. وی در شروع جنبش مشروطه خواهی در تبريز از طرف انجمن غیبی مامور رهایی خوی از دست قوای استبداد و تشکیل کمیته ولایتی خوی می‌شود. در زماني كه نيروهاي استبدادي ازطرف ماكو به خوي حمله ور شده بودند، ميرزا جعفر به همراه ميراسداله قراعيني آقا و ميرهدايت پسر ميراسداله براي مقابله با  اقبال السلطنه ماکویی و عزت اله خان خواهرزاده سردار ماکو به آغبلاغ  حرکت می‌کنند و در آنجا به كمين نیروهای دشمن می افتند ميراسداله با پسرش از مهلکه رهایی می یابند ولي ميرزا جعفر  بدست  نعمت اله خان (نموخان) اسير می شود. چون زبانش خاموش نشده مدام از آزادی آزادیخواهی سخن می راند او را به به حال دهشتناکی می کشند. به همراه میرزا جعفر  140 تن از یارانش نیز اسير شده بودندکه  50 تن آنان نیز به دست دشمن جان می‌بازند در این واقعه از اكرد و قوای اقبال نيز 180تن كشته می‌شود. عزوخان با5000 نیروی ماکو و شکاک و جلالی در بین راه تبریز به روستاهای ساوالان، خواجه‌دیزه و الوار حمله برده و همه را غارت می نمایند.

 15/9/1287.ش.ش(13 ذ يقعده1326.ق) روز دوشنبه. آزادی شهرهای خوی و سلماس بدست مشروطه خواهان  فتح خوی بوسيله مجاهدان راه آزادی و مشروطيت به امر انجمن تبريز به ياري كميته اجتماعيون و عاميون كه در راس آنها میرزا جعفر زنجانی، نوراله خان يكاني، آقا ابراهيم قفقازی حضورداشتند و با همياري كساني چون امير حشمت نيساري، جهانگير ميرزاي بدل آبادي و قهرماناني چون بخشعلي، قوچعلي و شيرعلي و مجاهدان اورميه و سلماس، از دست امير امجد نماينده استبداد وازعوامل سردارماكوبود استخلاص می شود، اسماعیل سیمتکو، عزت اله خان و نعمت اله خان ايلخاني با پس از شكست اقبال السلطنه ماكويي در مرند و سلماس، سپاهي بالغ بر 3000 نفر به سركردگي عزت‌اله خان و سيمتکو و نعمت‌اله خان ايلخانيجمع آوری و در بين خوي وسلماس به مجاهدين حمله مي‌كنند.كميته اجتماعيون و انجمن ايرانيان ابراهيم آقا و میرزا جعفر را كه از مجاهدان رشيدي بودند به كمك نيروهاي خوي مي‌فرستند. نوراله خان بادرايت خود قوچعلي خان و بخشعلي خان و شيرعلي خان سه برادري كه در خدمت استبدادیان بودند با ارشاد شان به جمع  مجاهدان  آورده و به کمک آنها به خوي مي‌تازند. امير امجد كه حاكم و نماینده حکومت استبدادي در خوي بود از وحشت، سراسیمه خود را از قلعه شهر بيرون انداخته فرار مي‌كند وشهر خوي بدست مجاهدان آزاديخواه مشروطه فتح گرديده وحیدرخان عمواوغلو وارد خوی مي‌شود. قاطبه اهالی ملت آسایش خود را باز يافته و به حمایت از مشروطه و ثمرات آن در امنيت به زندگي خود ادامه مي‌دهند.   

جهانگیر میرزا شاهزاده بدل آبادی خوی قهرمان مشروطه

9/3/1298.ش(‌30شعبان 1337.ق) روز شنبه. کشته شدن جهانگیر میرزا و یار نزدیکش سرهنگ علیخان بطور فجیعانه بدست اسماعیل سیمتکو بدلیل ارسال بمب سوغاتي توسط مکرم‌الملک حاکم خوی به سیمتکو.

مکرم الملک قبل از حکومت خوی، نايب ایاله تبریز بود. او را سپهدار تنکابنی بعنوان حاکم خوی به آنجا می فرستد. مکرم الملک خود را عاجز از مقابله با سیمتکو می دید برای از بین بردن او طرحی ریخته و خواست کاری راکه حیدرخان عمواوغلو برسرشجاع نظام مرندی آورده بود، او نیز این بلا را بر سر سیمتکو آورده از شر او راحت شود. به همین منظور بمبی را در داخل جعبه شیرینی جاسازی کرده و به عنوان شيريني از طرف مادر زن سیمتکو از خوی به وی  مي‌فرستد، وقتي جعبه شیرینی به دست سیمتکو مي‌رسد پسرش اصرار مي‌كند سریعتر آنرا باز کند، سیمتکو مي‌گويد دورتر این کار را بکنید. به محض کشیدن نخ جعبه جرقه ای می زند سیمتکو جریان را در یافته سریعا با پا آنرا دور مي‌اندازد ولی با انفجار جعبه  برادر سیمتکو «علي آقا» کشته شده و 17تن از نفراتش و خود سیمتکو نیز مجروح مي‌شوند. مکرم الملک به علت زبوني و ناتوانی و گذشته از آنها  دشمني‌هاي شخصی که با مجاهدان از جمله جهانگیر میرزا داشت، جریان ارسال بمب را به گردن جهانگیر میرزای بدل آبادی یکی از مجاهدان راستين انقلاب مشروطيت خوی بود، مي‌اندازد. سیمتکو خود نیز از جهانگیرمیرزا و میر هدایت پسر قراعینی آقا درجنگ های گذشته شکستها خورده و کینه سختی بدل داشت، امروز بهانه ای بدست آورده وخون خواه برادر و نفراتش مي‌شود و همچنین خواستار تحويل این دوتن قهرمان آزادیخواه از حاکم خوی مي‌شود. از بد روزگار محمد علیخان سرهنگ فرمانده قزاق که از مقامش کناره گرفته بود او نیز آن شب مهمان شاهزاده جهانگیر میرزا بود مکرم الملک مامور فرستاده هر سه قهرمان را با هم در خانه گرفتار و با 12نفر از قزاقان حکومتی آنها را به چهریق روانه مي‌کنند. میر هدایت خطر را  فهمیده در بین راه بنحوی فرار می کند. اما جهانگير ميرزا و سرهنگ عليخان به چهریق برده شده توسط سیمتکو به طرز فجيع (بريدن دست و پا و انداختن جسد آنها از صخره‌هاي قلعه چهریق به پايين) به قتل می رسند. مكرم الملک حاکم خوی و سپهدار تنكابني والي آذربايجان،  که مسببین  این جنایت بودند ننگ و رذالت را براي همیشه در تاریخ بر خود به همراه می برند.

 

بخشعلیخان یکانی قهرمان مشروطه  

بخشعلیخان یکانی قهرمان مشروطیت

بخشعلي خان يكاني: بخشعلي خان يكي از جوانان متهور و بي باكي بود كه در انقلاب مشروطيت برای حمايت از انقلاب مشروطه با قواي استبدادي بي امان مبارزه كرده و جانش را در راه هدف خود گذاشته بود. بخشعلی خان جزو معدود کسانی بود که بعد از اشغال آذربايجان توسط نيروهاي روسي  و مهاجرت همه مجاهدان به خارج از مرزها به كشور عثمانی مهاجرت مي‌كند و در آنجا  نيز در هر فرصت به‌ دست‌آمده با عملياتهاي پارتيزاني در منطقه زنوز، خوي و يكانات به قواي روسی شبیخون می‌زد و آنها را با این حملات بی‌امانش به ستوه مي‌آورد. او شبي خسته از عمليات در راه مراجعت به مقر خود بود در بين راه به چهريق رفته و بعنوان ميهمان پيش سيمتکو شب را مي ماند. چون قبلا به سیمتکو در مقابل نیروهای روسی کمک کرده و او را از یک گرفتاری بزرگ نجات داده بود به همین سبب به سیمتکو اعتماد می کند. و لی سيمتکو با ناجوانمردی و پستی، شبانه اين قهرمان آزاده را دستگير و صبح  زود برای جلب اعتماد اربابش او را تحويل روسها مي دهد. روسها خوشحال از اين خدمت، چند روزي اين قهرمان را در خوی شكنجه داده بعد در ميدان نمك خوي او را به دار  مي كشند. بخشعلي خان در پاي دار مي گويد: «اگر جرات داريد يك بار ديگر دستهايم را بازكنيد. و این بار نه با خيانت بلكه به جنگ اگر مرا دستگير كرديد به دار بكشيد.» ولی افسوس که دشمن هر آنچه می خواست بدست آورده بود . شیر غران کوههای آغری و اورین به دام افتاده بود. بخشعلي خان، قوچعلي خان، شيرعلي خان سه برادر  مبارز بودند كه هر سه قهرمانانه در راه آزادي  این آب و خاک جان باختند.

نقش انگلیس در بحران غرب آذربایجان و هدایت ارامنه و جیلوها در کشتار مردم آذربایجان

شانزدهم بهمن 1297ش(5 فوريه 1918م) ژنرال دنسترويل انگليسي از راه قصر شيرين به همدان وارد شد. وپس از فروپاشي ارتش روس اداره عمليات جنگي متفقين در آذربايجان به وي سپرده شد.

منظور از اعزام این ژنرال ارشد انگلیسی به ايران  چنين بودکه  پس از فروپاشي ارتش روس و خروج آنها از ایران  اداره عمليات جنگي متفقين در آذربايجان به وي سپرده شود و همچنین هدایت و طراحی عملیاتهای قوای مسلحه ارمنی وآسوری( جيلوها)  نیز با وی باشد.

برابرگزارش منابع عثماني سازمان قشون تشكيل شده مسيحي در اورميه در سال 1336ش، 4گردان سوارو پياده آشوري و2گردان سوار وپياده ارمني با 4عراده توپ صحرايي بوده.

 ژنرال دنسترويل فرمانده كل قواي نيروهاي ارامنه وجيلوها  در با ره ما موريت هواپيما  هاي انگليسي در ايران مي گويد طيا ره انگليسيها ا ز طرف ميانه به اورميه آمد تا پيام فرماندهی قوای انگليسی را به ا را منه و آسوريهای محاصره شده ابلاغ کند. در بيرون ا ز شهر به زمين نشست ، به سراغش رفتند يک نفر افسر انگليسی بود. گفت چنين ما آمديم که درروز 22جولای 1918نيروهای آسوری در صائين قلعه به هم برسند واين به شرطی بود. که در مسير خود محاصره نيروهای عثمانی راشکسته از اينجا بيرون شوند و به همين قرار نيز آنها عمل کردند .قواي ارامنه و جيلوها با شكستن محاصره نيروهاي عثماني پس از شش ماه قتل و جنايت در اورميه و سلماس و خوي و سولدوز، راه خود را به سمت صائين قلعه باز كرده و با تمام اموال وحشم غارتي خود در شانزدهم مرداد 1297.ش به سمت همدان راهي شدند و مردم مظلوم منطقه غرب آذربايجان از دست اين اشرار نجات يافتند.

 

 

 

 

آندرانیک داشناک و اهداف توسعه طلبانه ارامنه

بيست وچهارم خرداد 1297ش(4رمضان1336ق) حمله ارامنه به فرماندهي آندرانيك به شهرستان خوي :  به دنبال تشكيل دولت ارمنستان در ايالت ايروان آذربايجان كه از نظر تاريخي جزوي از خاک آذربايجان بود. آندرانيك که از که از بنیان گزاران گروههای جنایت کار داشناک و یکی از سران جنگ طلب ارمني و از مخالفین تندرو  تشکیل دولت ارمنستان در محدوده جغرافيايي كوچك بود. وي که از افراطی ترین گروه داشناک ها ی ارامنه را هدایت می کرد  خواستار تشكيل دولت ارمنستان بزرگ از خزر تا درياي سياه را ادعا می کرد. آندرانیک دركشتار مردم ترک آذربايجان در جنگ جهاني اول و آناطولي و كمك به نيروهاي روسي در قتل عام این مردم تمام عيار تلاش مي كرد. وي حتي بر اساس موافقت نامه باطوم كه بايد نيروهاي مخاصم خلع سلاح مي شدند او اين قطعنامه را قبول نكرده  و خودسرانه اقدام به جنگ مي كرد و هيچ گونه  پيمان صلحي را نمي پذيرفت. به همين منظور بود با قوايش به جنوب درياچه اورميه حمله كرده  از آنجا قصد پيوستن به نيروهاي انگليسي به فرماندهی ژنرال دنیترویل مستقر درمناطق همدان را داشت و همه اين مسير را نيز با همكاري قواي انگليسي كه با3000 نفر نيرو پس از عبور از سواحل گؤيجه گول كه ارمنيها سئوان نام نهاده اند. به نزديكي هاي نخجوان آمده بود و با حمايت آنها بود كه از پل جلفا عبور ووارد جنوب ارس (خاك ايران) مي شود . آندرانيك با نيرنگ صلح، و برداشتن پرچم سفيد با 500 نفر پياده و500 سوار از جلفا وارد ايران شده قصد حركت به خوي مي‌كند .

ادامه نوشته

روزنامه ملا نصرالدین پیشگام طنز تصویری در ایران

ملا نصرالدین پیشگام طنز تصویری درایران

ازجمله علل مهمی که سبب گردید ملا نصرالدین در مدت کمی دراعماق وجود توده های مردم نفوذ کرده وافکار و باورهای آنهارا دگرگون کند، استفاده صحیح ومبتکرانه از هنر طنز تصویری بود.

جلیل محمد قلی زاده با نبوغ کم نظیر خود در یافته بود که چون اکثریت قریب به اتفاق مردم خاور میانه وخاور نزدیک از نعمت خواندن و نوشتن محروم هستند و در نتیجه با مطبوعات بیگانه می باشند، لذا باید ابزاری را مورد استفاده قرار داد که توده های مردم را با جراید مانوس کند وبه آن ها آگاهی های لازم را بدهد. به همین علت وی در روزنامه خود، علاوه بر به کارگیری زبان طنز با استفاده از محاورات روزمره مردم و ضرب المثل ها و گفتار نیاکان آذربایجانی ها از هنر تصویری مردمی کاریکاتور بهره گرفت وبه صورت حربه ای برنده در جهت اهداف خودکه همانا نفوذ در محتوای فکری و باورهای توده های مردم ستم دیده بود استفاده کرد در این راستا چنان طرح نوینی در انداخت که درتاریخ مطبوعات ایران نقطه عطف بسیار مهمی به شمار می رود.

ادامه نوشته

پطرس ایللو یا پطروس الیاس ارمنی نسطوری

پطرس ايللو يا پطرس الياس ارمني 

پطروس پس از كشته شدن مارشيمون رهبرمذهبي جيلوها بدست اسماعيل سيمتكو شكاك،پطروس( ايللو يا پطروس الياس) به رهبري قواي نظامي  ارامنه و آشوريها انتخاب وجنايات آنها را در قتل عام مردم غرب آذربايجان رهبري مي‌كرد. 

پطرس ارمني: پطرس اصلا ن نسطوري وآتاشه كنسولگري روسيه دراورميه بودو يكي از فعالين مسيحيان درسازماندهي ارامنه وجيلوها دراورميه وبعنوان يك فرمانده نظامي در سازماندهي دسته جات جنايت ارامنه(جيلوها) بالاترين نقش را ايفا كرد ودر اين خصوص از هيچ جنايتي  فرو گذار نكرد.كشتار روستاهاي عسگرآباد، قهرمانلو، ودهها روستاي ديگر اطراف اورميه و سلماس وكشتار روزانه مردم درشهر اورميه، سلماس ديلمان وصدها مورد از اين قبيل از جنايت هادر مدت شش ماه كشتار مردم از كارهاي روزمره او بود وهم چنين يكي از اصلي ترين تحريك كننده گان عناصر جنايت عاشوريهاي پناهنده به ايران براي قتل كشتار و غارت مردم منطقه بود.

ادامه نوشته

محمد امین آزادوطن

محمد امين آزاد وطن

محمد امين آزاد وطن در محال نازلو چايي اورميه متولد  مي شود در مكاتب قديم تحصيل نموده بود ومجددا پس از گشايش مدارس جديد  در اورميه نيز در مكاتب ابتدائي تحصيلمي نمايد او نيز همانند هزاران ايراني و آذربايجاني بعلت فقر و تنگدستي نمي تواند به تحصيل خود ادامه دهد و از ادامه آن محروم مي ماند  همين محروميت اورا به علل و انگيزه اين فقر و تظاد طبقاطي وا مي دارد او دنبال كار و شغلي براي كسب درآمد وگذران معاش مي رود. ولي بعلت نبود امكان كا ر و كاريابي در منطقه اي كه هيچ گونه مراكز اقتصادي و صنعتي در آن نيست يافتن كار نيز همانندش ناممكن بود.آزادوطن در سن جواني  نيز به جمع خيل عظيم بيكاران  و. كاركران فصلي مملكت مي پيوندد. ولي هيچگاه از انديشه اينكه چرا در يك جامعه اين همه ناعدالتي و تضاد و تبعيض هست چشم نپوشيد ودر سن جواني به صف مبارزان حقوق اجتماعي و ملي مي پيوندد. او اقدام به افشاگري سياست هاي تبعيض آميز رضا شاه مي كند و در روستاي محل سكونت خود و ديگر روستاها مردم را برعليه ظلم و جور ملاكين و اربابان حاكم بر جان و مال روستائيان، مردم را دعوت به مبارزه مي كند بدليل حركت هاي ضد ارباب رعيتي از طرف فرمانده لشگر اورميه كه بالاترين مسئول امنيتي آذربايجان غربي بود به اداره امنيت جلب مي گردد و چند باري براي بازجوئيي به اداره پليس خوانده مي شود. و همين موارد سبب مي شود كه او هميشه زير نظر پليس قرار بگيرد. در سال 1312.شمسي از طرف اداره امنيت اورميه دستگير و بازداشت مي شود مدتي در زندان نظميه اورميه نگهداري مي شود و سپس با عنوان حكم طولاني  به شهرستان زنجان تبعيد مي شود. ادراه امنيت شهرستان زنجان نيز به سفارش اورا زير نظر مي گيرد. ولي براي اينكه آزادوطن را سرگرم كنند در شهرداري زنجان اورا به عنوان سر عمله سوپوران شهرداري بكار مي گيرند.

ادامه نوشته

جنبش آزادی خواهی در سولدوز

 حمزه یئی (حمزه خان سرتیپ)رهبر جنبش آزادیخواهی در سولدوز

 جنبش آزادیخواهی در سولدوز و دربین ایل قاراپاپاق

نسیم آزادی در ایران استبداد زده وزیدن گرفته بود ، مظفرالدین شاه مشروطه را پذیرفته و17 شهریور 1285ش فرمان تشکیل اولین دوره مجلس شوراها را صادرکرد. همه خلقها بپا خواسته بودند،13 مهر1285.ش اولین انجمن ایالتی در تبریز بعنوان مجلس ملی مردم آزادیخواه تاسیس شد. ولی این شادی دیری نپایید پس از چند ماه 18 دی ماه 1285ش با مرگ مظفرالدین شاه، محمد علیشاه بیرق مخالفت با مشروطه و آزادیخواهی بر افراشت. 18خرداد 1287ش محمد علیشاه کودتا کرد. دیگر بار سایه شوم استبداد بر سر ایران سایه افکن شد. ولی این بار دیگر توده های مردم بیدار شده بودند و فهمیده بودند که باید در تعیین سرنوشت خویش باید خود حاکم باشند، 2تیر 1287ش مجلس به دستور محمد علیشاه به توسط لیاخوف روسی به توپ بسته شد. استبداد صغیر حاکم گردید. در همه شهرها جنب جوش بود و انجمنها بپا می کردند، و مجاهدان  برای مبارزه با استبداد و دفاع از آزادی  به دسته های گوناگون تقسیم می شدند هدف تهران بود و سقوط حکومت استبدادی که مجدداًَ پا می گرفت، انجمن غیبی آذربایجان با مرکزیت تبریز مدافع سرسخت آزادی و مشروطه خواهی بود. 6 تیر 1287ش جنگ مسلحانه در تبریز به رهبری ستارخان با اعضای انجمن غیبی بر علیه استبداد آغاز شد. نه تنها در تبریز بلکه به یاری مردم و رهبران جنبش آزادیخواهی دیگر شهرها، یکی پس از دیگری انجمن ولایتی ایجاد نموده و مردم را در محور آن جمع کرده برای دفاع از دستاوردهای جنبش مشروطه خواهی جا نفشانی  می نمودند. در شهرهای اورمیه، خوی، سلماس، مرند، طسوج،  ماکو، اردبیل مراغه جملگی انجمن افتتاح نموده و به مرکزیت آن از اهداف جنبش آزادیخواهی دفاع می نمودند.در تاریخ 24تیر 1287ش آخرین نفسهای جنبش آزادیخواهی به شمارش افتاد، تنها یک تفنگ یک قهرمان(ستارخان) یک سنگر فتح نشده باقی مانده بود. و او یک تنه جنبش را دوباره جان داد افتخار آفرید. درتاریخ 5تیر 1288.ش  محمد علی شاه فرار کرد. تهران توسط مجاهدان شمال و جنوب آزاد شد. اما در سولدوز و در بین ایل قارا پاپاق اثری از جنبش به چشم نمی خورد و کسی نمی دانست بر سر این ملت غیور و شجاع چه آمده ! وچرا وجودشان محسوس نیست؟

ادامه نوشته

عبدالصمد خان عبدالملكي افشار اولين حاكم ولايت سولدوز

 عبدالصمدخان عبدالملکی معروف به عظیم السلطنه سردار افشار  وخدمات ارزنده اش  

در دوره ای سالهایی 1211.ق(1176.ش) باکشته شدن آقا محمد خان قاجار، فتحعلی میرزا برادرزاده اش تازه به تخت حکومت تکیه داده  بود .

 درتمام نقاط ایران حکومت های خان خانی سربرآورده  وهرکس درگوشه ای ادعای حکومت می کرد. در آذربایجان نیز محمد قلیخان بیگلر بیگی افشارکه حکومت  اورمیه را در اختیار داشت  ادعای شایستگی حکومت برایران را داشت . ودر همین راستا درپی  همنظر کردن دیگر خوانین آذربایجان از آن جمله خوانین دنبلی خوی، مقدم مراغه، شقاقی سراب را باخود داشت وبرای رسیدن به این هدف همه آنها را در تبریز گردهم آورد تا قصدخود را که کوتاه کردن دست فتحعلیشاه تازه به حکومت رسیده از آذربایجان بود به همه اعلام نمود تا هر آنچه لازمه کار بود به انجام برسانند. از قضا در این زمان  نابهنگام  در اورمیه شورشی برعلیه خان حاکم بوقوع پیوست. از نگرانی جلسه خوانین به هم خورد وبرنامه ها به هم ریخت وفتحعلیشاه نیز دراین زمان فرصت یافت تا آذربایجان را فتح نماید وبا قوای سنگین قلعه اورمیه را نیز تسلیم خود کند. فتحعلیشاه در تاریخ1212.ق(1176.ش) وارد  اورمیه شده قلعه آن را فتح کرد محمد قلیخان را عزل وحسینقلیخان بن امامقلیخان افشار را برمسند حکمرانی گذاشت در تاریخ 26ذیحجه یا  6 محرم 1212.ق (9/4/1176.ش) روزپنجشنبه بود که فتحعلیشاه وارد بلده اورمی می شود  پس از ازدواج با خواهر بیگلر بیگی دختر امامقلیخان که بعدها نواب ملک قاسم میرزا وملک منصور میرزا از او متولد شدند در تاریخ 17محرم 1212.ق 20/4/1176.ش) اورمیه را به سمت خوی ترک می کند. در دوره حکومت حسینقلیخان بیگلربیگی اورمیه  اشرار شرارتهای زیادی بپا می کنند از جمله شرارت مصطفی بیگ حکاری ساکن چهریق در منطقه نازلو، شورش عشایر بلباس در لایجان و پسوه وغارت مردم منطقه سولدوز، در بین سالهای  1212تا 1214.ق مدت دوسالی که اشرار فرصت یافته و شرارت می نمودند حسینقلیخان بیگلربیگی افشار  دوبار اقدام به  سرکوب اشرار وطوایفی چون  زرزا، پیران، منگور اقدام ولی در سال 1216.ق(1180.ش) در منطقه سولدوز با از بین بردن مرکز شرارتهای آنان بطور جدی آنها را تمشیت،  منطقه را آرام نمود.

ادامه نوشته

حسين خان باغبان (ئل اوغلو)

 حسين خان باغبان  ائل اوغلو قهرمان نبردهاي تاريخي تبريز در مشروطيت

روزنامه مستطاب و تاثير گذار انجمن, ارگان مقدس انجمن ايالتي آذربايجان, يكي از چند روزنامه مفيد و ثمر بخش انقلاب مشروطه بود كه درباره ثمراتش بارها ارباب قلم, قلم فرسايي نموده اند. اولين شماره با دو عنوان « روزنامه ملي» و « جريده ملي» در غرّه رمضان 1324 هجري قمري مطابق با 27 مهر ماه 1285 هجري شمسي منتشر شد. از شماره 2 تا 9 روزنامه با عنوان روزنامه ملي و از شماره 10 تا 37, سال اول با عنوان جريده ملي و از شماره 38 به بعد با عنوان انجمن تبريز منتشر شده است. در اين روزنامه مسائل سياسي, اجتماعي, اقتصادي, اخبار, مسائل ادبي, اعلانات و... درج مي شدند. اين روزنامه « برخلاف تمام روزنامه هاي قبل از مشروطيت و بعد از آن, اولين بار در برابر غول سانسور محمد علي شاه سينه سپر كرد و بدون كسب امتياز از وزارت انطباعات در بحراني ترين روزهاي اين كشور پا به عرصه وجود گذاشت و چون داراي پشتوانه وسيع مردمي بوده, بي پروا به دفاع از آزادي و پيكار با خودكامگي و ارتجاع پرداخت... انجمن انقلابي ترين و مردمي ترين نهادي بود كه ارتباط تنگاتنگ با مردم آذربايجان و ايران داشت و رهبري جنبش مشروطيت را پس از كودتاي محمد علي شاه در سراسر كشور به دست گرفت... روزنامه اي سخنگو و ارگان مردمي ترين نهاد در عصر مشروطيت باشد مسائل و مشكلات مردم زمان خود را صادقانه منعكس كند و تنها وسيله ي ارتباطي انجمن ايالتي با مردم انقلابي و هواداران خود باشد و در داخل از استقبال بسيار مردمي بهره مند بوده» باشد طبيعتا پاينده خواهد بود.

 

ادامه نوشته

 ستارخان سردار ملی (قهرمان بزرگ آزادیخواهی)

ستارخان سردار ملي

ستار قره داغي سومين پسر حاج حسن قره داغي در سال 1285.ق برابر با سال 1247.ش به دنيا آمد. او از اهالي ارسباران تبريز بود كه در مقابل قشون عظيم محمد علي شاه پس از به توپ بستن مجلس شوراي ملي و تعطيلي آن كه براي طرد و دستگير كردن مشروطه خواهان تبريز به آذربايجان گسيل شده بود ايستادگي كرد و بناي مقاومت گذارد. وي مردم را بر ضد اردوي دولتي فرا خواند و خود رهبري آن را بر عهده گرفت و به همراه ساير مجاهدين و باقرخان سالار ملي مدت يك سال در برابر قواي دولتي ايستادگي كرد و نگذاشت شهر تبريز به دست طرفداران محمد علي شاه بيفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان كودكي اش بر مي گشت. او و دو برادر بزرگترش اسماعيل و غفار از كودكي علاقه وافري به تيراندازي و اسب سواري داشتند، اما اسماعيل فرزند ارشد خانواده در اين امر پيشي گرفته بود و شب و روزش به اسب تازي، تيراندازي و نشست و برخاست با خوانين و بزرگان سپري مي شد، سرانجام او در پي اعتراض به حاكم وقت دستگير و محكوم به اعدام شد. اين امر كينه اي در دل ستار ايجاد كرد و نسبت به ظلم درباريان و حكام قاجاري خشمگين شد.

ادامه نوشته

 حیدرخان عمواوغلو بزرگ مرد تاریخ ایران

حيدرخان عمواوغلو بزرگ مرد تاريخ ايران

29 آذر :1259ش(20دسامبر1880م) :سالروز تولد حيدر خان تحصيل كرده بود.مردي روشن فكر ومترقي بود و درنهضت مشروطه خواهي عمواوغلو در شهرستان اورميه. عمواغلو فرزندعلي اكبر افشار از قبيله افشارهاي اورميه بود. پدرش در اورمیه شغل پزشكي داشت. وعلم طبابت رادر تهران فداكاريهاي فراوان كرد

 7/7/1300 .ش :سالگرد کشته شدن آزاده مرد آذربايجان وفرزند رشيد افشاراورميه حيدر خان عمواوغلو گردة آزادی وچاشنی انقلاب مشروطيت ايران،

 بدست عناصر پليد ومزدورگيلان  به دسيسه  انگليس. در پسيخان رشت گيلان.                     

حیدرخان عمواوغلو این گردةآزادی یکی از بازوهای  انقلاب مشروطيت ايران بود که در همچون روزی  بدست عناصر فریب خورده  ومزدوری از عناصراصلی جنبش گيلان آنهم  به دسيسه مامورین  انگليسی  در پسيخان رشت کشته می شود. کشته شدن حیدرخان ضایعه ی بزرگی بر جنبش آزادیخواهی ملت  ایران بود. مردی که تمام هستی خود را در راه آزادی ملت ایران درمقابله با استبداد گذاشته بود وباتمام جسارت ودلاوری، ودرایت وکاردانی در راه استعلای حریت و آزادی جانش را نیز نهاد. یادش همیشه زند باد. از نتیجه ازدواج او با تنها همسر این انقلابی قهرمان بنام الیزابت شویستر اهل آلمان، فرزندی بنام  ناظم  به یادگار می ماند.

2/8/1282.ش(3شعبان 1321.ق) روز یکشنبه. حیدر خان عمو اوغلو بعد از مراجعت از روسیه به ایران در ماشینخانه (اداره راه آهن) تهران در شاه عبدالعظیم استخدام شده و از همان روز اول اقدام به روشنگری مردم در مورد آزادی و آزادیخواهی بر علیه استبداد مي‌نمايد، سپس در تجارتخانه روسها در قسمت حمل و نقل و ساختن راههای شوسه شمال ایران به صورت جدي شركت مي‌كند و پس ازیک سال راه اندازی  اداره چراغ برق حاج حسین آقا امین الضرب را بر عهده مي‌گيرد. 

 

   حاج باباخان اردبیلی

حاج بابا خان اردبیلی :

حاج باباخان فرزند حبیب و مادرش از خانواده بازرگانی بود که به محمدی معروف بوده است . حاج نجفقلی و حاج مهدی قلی محمد دایی های بابا خان بوده اند که از محترمین اردبیل بودند. بابا خان از بچگی سر پر شوری داشته و بین دوستانش به زرنگی معروف بوده است . در دوران جوانی دکانی در راسته بازار اردبیل داشته و در آن به توتون فروشی مشغول بوده و از این راه امرار معاش می نمود . او نیز همانند بیشت دکانداران سرمایه زیادی نداشته بلکه اجناس را به وعده از فروشنده می گرفت وپس از فروش وعده را تسویه می کرد. وخود جوان سر به زیر و مهربانی وبا خلق خوی لوطی گری که داشت با مردم گذشت و مهربانی می نمود ومعمولا گره گشای دوستان بود. روزی دو نفر از فراشان حکومتی به در دکان وی آمده از او طلب مالیات می نمایند حاج بابا به آنها احترام می کند ولی در مقابل آنها درشتی کرده و با کلمات رکیک او را آزرده می کنند حاج بابا بشدت آشفته شده در یک چشم بهم زدن قمه یکی از آنها را در آورده بر شکم او فرو کرد فراش زخمی شده به زمین افتاد رفیقش از ترس متواری و خود را به قلعه رسانده اوضاع را خبر میدهد دستگاه حکمرانی به جنب و جوش افتاده دسته ای فراش برای دستگیری و جلب بابا خان ببازار اعزام ولی قبل از اینکه آنها ببازار برسند بابا خان توری دکان را کشیده خود را از معرکه بدر برده از شهر خارج می شود . همین رفتن بود که رفت و در سال 1285 ش بعد از تغییر حاکم به شهر برگشت که آن موقع نیز انقلاب مشروطیت شروع شده بود. بابا خان در صف مجاهدان قرار می گیرد. حاج بابا در این موقع جوانی دلاور و حادثه جویی شده بود و به شرکت در ماجراهای بزرگ علاقه زیادی نشان می داد . قد بلند و هوش و تشخیص به موقع ، شجاعت و بیباکی بویژه جلدی (سرعت عمل او) و چالاکیش وی  نیز او را بدین کارها مستعد می ساخت . چنانشهامت وشجاعت از او به ظهور رسید که در اندک مدتی بین دستة مجاهدان درخشیدن گرفت وبسرکردگی آنها انتخاب گردید. در تاریخ مشروطیت ایران کمتر با سرداران و دلاوران همچون حاج بابا خان مواجه می شویم دوست ودشمن این مجاهد دلیر از صفات نیک او ذمائم اخلاقی اش تعریف می نمایند و از ادب و تواضع و امانت او داستانها می گویند .همواره نامش به نیکی بر زبانها جاری می باشد در وقایع قتل آقایان اردبیل در قلعه که مجاهدان قفقاز بریاست میرزا محمد حسین زاده مرتکب گشتند ، اوبشدت با آنها به مخالفت برخاست.

   

ادامه نوشته

باقر خان وطن پرور رئیس مشروطه چیان اورمیه

سردار دلاور اورمیه باقرخان رئیس (وطن پرور)

باقرخان جزو معدود کسانی بود دراورمیه که آگاهی هایی درخصوص جنبش مشروطه و انقلاب و آزادیخواهی داشت. او این آگاهی رابه سبب  اقامت در شهرهای قفقاز در حین مهاجرت برای کسب و کار بویژه در باکو و شرکت درجنبشهای اجتماعی – سیاسی آنجا چون جنبش سوسیال دموکراتها وکمیته های اجتماعیون عامیون بدست آورده و در این راه تربیت شده بود. باقر خان از اولین روز جنبش با شرکت در تجمعات زحمتکشان و پیش قدمی در این راه با توجه به تشکیل کمیته های صنفی و ملی، اونیز به جمع پیشگامان انجمن های ولایتی پیوست. مشهدی باقرخان با آشنایی به اسلحه خود را برای یک مبارزه قهر آمیز بر علیه استبداد حاکم از همه لحاظ آماده می دید. بلا فاصله به فکر آزادی و رهایی وطنش رو به میهن آورده در تبریز در جهت تاسیس کمیته های غیبی با سران مجاهدان تبریز همفکری و همیاری نموده و سپس بلا فاصله به زادگاه خوداورمیه  برگشته و برای آگاهی توده های مظلوم و فلاکت زده اورمیه از هیچ اقدامی دریغ نمی کند. او تمام عیار در خدمت انقلاب به پا خواسته مردم بود و در هر جایی گرفتاری روی می داد به یاری هموطنان خود می شتافت. مردم اورمیه امیدشان به یاری این قهرمان دلاور بود.

ادامه نوشته

تعلیم و تربیت و آنتوان سمیونویچ ماکارنکو

                    آنتون سمیونویچ ماکارنکو

        در هردورای ازتاریخ مربیانی بوده اند که با تئوری ها و فعالیت علمی شان در گستره تعلیم وتربیت تاثیر بسزائی در طرح و بررسی مسائل تربیتی و آموزشی گذارده اند.

         اصول تربیتی .آ. کامنسکی از چکسلواکی وج.لاک از انگلستان (قرن هفده ) وژان ژاک روسو از فرانسه (قرن هفده) وج. پسالوزی از سوئیس (بین قرن هیجده و نوزده ) وج ف هربرت  و وف. و . آ . دیستروگ از آلمان وک . اوشینسکی از روسیه (قرن نوزده ) میراث ارزشمندی برای دانش تعلیم و تربیت جهانی است .

          نظریه های اندیشمندان بزرگ تا اوایل قرن بیستم نقش برجسته ای در تحول تئوری ها و پراتیک ایفاء کرده است .

            در قرن ما میراث فرهنگی آنتوان ماکارنکو در تغییر بنیادی زیر بنای تعلیم و تربیتی جهان و ایجاد دور نمای وسیع در پرورش نو اهمیت بسزائی یافت .

            نام این مربی و انسان بزرگ که در راه گسترش خلاق دانش تعلیم و تربیت زحمات فراوانی کشیده در همه نقاط دنیا بر سر زبان هاست .

ادامه نوشته

عظیم عظیم زاده

 عظیم عظیم زاده

 عظیم عظیم زاده در بین سالهای 1880.م الی 1943.م (1258.ش الی1321.ش)  می زیست.

 عظیم زاده فرزند اصلان بنیانگذار نقاشی رئالیستی در آذربایجان بود.

 وی از دوره انقلاب نخستین روسیه در سال 1905.م دست به نقاشی زد.

 در ساختن تابلوهای هزلی و نقاشی آبرنگ استاد بود وبیش از پنجاه کاریکاتور برای «هوپ هوپ نامه» ی میرزا علی اکبر صابر کشید. عظیم زاده ماهیت اشعار صابر را به خوبی درک می کرد و مضامین آنها را در نقاشی های زنده وهنرمندانه خود می پروراند ودر حقیقت قلم موی نقاش، کار خامه ی شاعر استاد را به حد کمال می رساند.

عظیم زاده از برجسته ترین و خلاق ترین تیپ های شرقی بود که کارش در تصویر کشی برای ملا نصرالدین نمایان بود.

 عظیم زاده علاوه بر ملا نصرالدین برای بسیاری از روزنامه های آن زمان کاریکاتور می کشید . موضوع کاریکاتور های عظیم زاده، علاوه بر مسائل سیاسی و اجتماعی، اکثرا جنبه ضد خرافی داشت و او در این مورد از همگان خود پا فراتر گذاشته و مستقیما ادای مطلب می کند. عظیم زاده یک سوسیال دموکرات و عضو سازمان همت بود وبه خاطر آن اغلب تحت تعقیب ماموران روس بود و مدتی نیز زندگی مخفی داشته است. او علاوه بر نقاشی در کار تئاتر و مجسمه سازی نیز مهارت داشت ولی بیشتر بخاطر نقاشی هایش معروف شده بود. پس از پیروزی انقلاب بلشویک او مورد توجه حکومت شوروی قرار گرفت ودر انتشار مجدد ملا نصرالدین همکاری خود را آغاز کرد.  

میرزا محمد علی نقاش

میرزا محمد علی نقاش

دومین هنرمندی که در شماره های روزنامه ملانصرالدین منتشره در تبریز به نقاشی پرداخته است. احتمالا در شماره های یاد شده تعدادی از کاریکاتورهای بدون امضاء را اوکشیده است.

 جلیل محمد  قلی زاده در دوران فعالیت اش در تبریز نام اورا در لیست مشترکین که هفت شماره نخست را در یافت کرده اند آورده است: «وجهی دریافت نخواهد شد،برایمان تصویر کشیده است .»

میرزا علی اکبر محمد قلی زاده

میرزا علی اکبر محمد قلی زاده

میرزا علی اکبر برادر کوچک جلیل محمد قلی زاده مرد مبارز و آزادیخواهی بود .

اوبه محض شعله ور شدن انقلاب مشروطیت جهت یاری به مردم تبریز خود را به آنجا رسانده وداخل صفوف مجاهدان جان برکف این شهر می گردد ودر هئیتمدیره انقلاب (مرکز غیبی تبریز) عضویت پیدا کرده ودر رده رهبران این تشکیلات قرار می گیرد.ودر عین حال نمایندگی روزنامه ملا نصرالدین را نیز در تبریز برعهده می گیرد.میرزا علی اکبر در طول جنگ 11 ماهه تبریز در بین مجاهدان ودر صف کسانی چون سردار با استبدادیان جنگید وجانفشانی ها کرد وبااین ایثار و فداکاری هایشهر آذربایجانی، به ویژه هر تبریزی را مدیون خود ساخت. وپس از ورود نیروهای تزاری به تبریز جزو نخستین کسانی بود که توسط سالداتها دستگیر می شود. میرزا علی اکبر 35 سال سن داشت و مدت هفت سال از عمرش را در زندان می گذراند. او پس از دستگیری در تبریز بعدا تحویل روسها شده با دستبند و پا بند او را به نخجوان می فرستند ودر آنجا زندانی می شود.

ادامه نوشته

میرزا علی معجز شبستری

میرزا علی معجز شبستری

 میرزا علی معجز فرزند حاج آقا تاجرشبستری  در سال 1252.ش درقصبه  شبستر متولد شده است

معجز شبستری که در بین سالهای( 1934- 1873.م)یعنی  ( 1312- 1252.ش) می زیسته است از برجسته ترین شاعران طنز پرداز آذربایجان ایران است. . اشعار طنز پر نغزی از وی به جا مانده و به چاپ رسیده است.

معجز در مکتب خانه قصبه ی شبستر درس خوانده، مدت طولانی را در استانبول زندگی کرده واز طریق ملا نصرالدین با ویژگی های طنزصابر آشنا شده بود.

در سال 1921.م(1299.ش) اشعارش تحت عناوین «حاما ملاریمیز» در شماره 5 و «السون گرک» در شماره 6 روزنامه ملانصرالدین به چاپ رسیده بود.

به نظر پژوهشگران، اسلوب وویژگی های اشعار «بیردامجی» ، «باللی بادمجان خالا» ، « خانملارمعیشتی» که با امضای «دابانی چاتداق خالا» در شماره های منتشره در تبریز درج گردیده، نشانگر آن است که احتمالا از آثار میرزا علی معجز شبستری باشد.

اشعار معجز با اسامی مستعار« تازا شاعر» و «کبلا حقوردی» در روزنامه ملا نصرالدین به نظر خوانندگان رسیده است. پژوهشگران حدس می زنند که اسامی مستعار « خطر سیز» ( اشتراکینی تامین ائتمک مقصدیله) نامی بود به قصد تامین هزینه اشتراک روزنامه ملانصرالدین، از طرف جلیل محمد قلی زاده به او  داده شده است. 

تاریخ 12/6/1313.ش روز دوشنبه. سالگرد درگذشت ميرزاعلی معجز شبستري در شاهرود پس از 61سال عمر همراه با مبارزه و خدمت به مردم در منزل باجاناقش بافقر تنگدستی اتفاق می افتد. صابر را درشاهرود به خاک می سپارند ولی بعدا با همت عدای از دوستدارانش قبر اورا به تبریز منتقل می نمایند.

میرزا علی اکبر صابر

میرزا علی اکبر طاهرزاده ( صابر)

یکی از مردان تاریخی که با پیوستن به جرگه ملا نصرالدین چی ها توانست با قلم تیز بین خودد در بیان درد های جامعه آن روزی قدم های موثر و مهمی بردارد وتحولات بسشگرفی در ادبعاد گوناگون ادبی _ اجتماعی بوجود بیاورد. میرزا علی اکبر طاهرزاده متخلص به صابر بود.

میرزا علی اکبر صابر در اول ذیحجه سال 1278.ق 8/3/1241.ش در مرکز شاماخی مرکز شروان دیده به جهان هستی گشود. میرزا علی اکبر تحصیلاتش را در مکتب خانه وسپس در مدرسه که شاعر نام آور آذربایجان سید عظیم شیروانی با اصول نوین تاسیس کرده بود ادامه داد. از 8 سالگی شروع به سرودن شعر کرد در نقاط زیادی از آسیای میانه وایران گردش وبا عده ای از روشنفکران مترقی آن سامان آشنایی پیدا کرد. با مشکلات زیادی زندگی    واز سال 1284.ش پس از وقوع انقلاب روسیه به مسائل سیاسی رو آورد ویکی از سران مکتب رئالیسم در ادبیات آذربایجان گردید. نخستین شعر اودر سال 1903.م (1282.ش) در روزنامه«شرق روس» که در شهر تفلیس منتشر می شد، به چاپ رسید. 

ادامه نوشته

علیقلی غمگسار

علیقلی  غمگسار

وقتی که از روزنامه ملا نصرالدین واز خدمات ارجدار تاریخی آن، سخن به میان می آید، انصاف نیست که از دست اندرکاران درجه اول آن که در نشر این جریده دموکراتیک، با قلم و قدم ، میرزا جلیل را همراهی کردند، یادی نشود.     

 علیقلی نجف اف غمگسار در سال 1880.م بدنیا آمد. پدرش در گمرک خانه جلفا  کمسیونچی بود. فارسی را در مدرسه فرا گرفته بود. غمگساردر سال 1896.م(1274 .ش) که 16 ساله بود، همراه پدر بیمارش، برای معالجه، به تبریز آمد وچهار ماه تمام، دراین شهر ماندگار شد و خواهی نخواهی این دوره جهار ماهه،تاثیری فراموش نشدنی، برروی نوجوانی که از سالها پیش به سرودن شعر پرداخته بود، باقی گذاشت بعد از آن تا سال 1912.م (1290 .ش) یعنی سالهای فراز وفرود موجهای جنبش مشروطه در ایران، در جلفا و نخجوان زندگی کرد وده ها شعر و مطلب، در باره جنبش مشروطه ومقاومت تبریز به روزنامه های قفقاز فرستاد. زندگی در این دو شهر مرزی و آشنایی و دوستی او با بعضی از دست اندرکاران جنبش، چون سعید سلماسی، به وی امکان آن را داد تا بتواند جریان رویدادهای انقلاب را در ایران وبه ویژه درآذربایجان، دنبال کند ویافته های خود را در سروده هایش منعکس سازد.علیقلی غمگسار یکی از کوشندگان خستگی ناپذیری بودکه در مدت عمر نسبتا کوتاه خود نه تنها با نظم ونثر، خدمات ارزنده ای انجام داد، بلکه در نشر روزنامه ملا نصرالدین یار ومددکار مدیر آن بود.

ادامه نوشته

عبدالرحیم حق وئردیف

عبدالرحیم حق وئردیف

عبدالرحیم حق وئردیف در 17 ماه مه 1870.م(27/2/1249.ش) سه شنبه در شهر شوشا از شهر های آذربایجان [مرکز ایالت قره باغ کوهستانی] دیده به جهان گشود.

در 3 سالگی پدر خود را از دست داد وتحت حمایت عمو و نا پدریش در آمد. الفبا را از پدر خوانده اش فرا گرفت ودر 10 سالگی به مکتب رفت.

تشویق و ترغیب معلمش «یوسف بیگ» اورا به تئاتر علاقه مند کرد. در 14 سالگی، دیدن نمایشی که معلمش نیز در آن نقش به عهده داشت، چندان اورا تحت تاثیر قرار داد که از آن زمان به طور جدی و پیگیرکار تئاتر را آغاز و دنبال کرد.

ادامه نوشته

ابوالقاسم اسکندانی

ابوالقاسم اسکندانی

ابوالقاسم اسکندانی   از سوسیال دموکرات های تبریز و از روشنفکران فرهنگ دوستی بود که در نهضت های ستارخان و خیابانی از این قیامها هواداری می کرد. او صاحب چاپخانه «امید» تبریز بود.و «روزنامه آذربایجان » نخستین روزنامه فکاهی مستقل تبریز در چاپخانه او چاپ می شد. پس از آن که دو شماره نخست ملانصرالدین در چاپخانه حسینی چاپ می شود بقیه شماره ها در چاپخانه اوبه زیور چاپ آراسته می گردد. او ابزار وآلات چاپخانه اش را که پساز تعطیل شدن روزنامه «آذربایجان» بلا استفاده مانده بود، بدون چشم داشتی در اختیار ملا نصرالدین قرار می دهد.

جلیل محمد قلی زاده

جلیل محمد قلی زاده 

جلیل محمد قلی زاده در 21/11/1288.ش 1866.م در روستای نهرم نخجوان متولد می شود.

پدر بزرگ میرزا جلیل حسینقلی نام داشت و اهل شهرستان خوی بود وبعلت نبود کار برای معاش و زندگی در سالهای خفقان دوره قاجار جهت کسب درآمد به نخجوان مهاجرت کرده ودر آنجا ساکن شده وباشغل بنایی امرار معاش می کرد ودر همانجا بادختر حاجی بابا یکی از هم ولایتی هایش ازدواج کرده و از نتیجه این ازدواج  محمد قلی بدنیا آمده بود. محمد قلی نیز پیشه پدردر پیش گرفته بنایی می کرد.پس ازدواج محد قلی با دختری بنام سارا میرزا جلیل به دنیا می آید   میرزا جلیل دوران تحصیلات ابتدایی را در نهرم گذرانده ودر 16 سالگی وارد دانشسرای تربیت معلم می شود. ودر سال 1877.م 1255.ش موفق به اخذ دیپلم می شود وسپس به شغل معلمی مشغول می گردد وتاسال 1897.م 1275.ش شغل معلمی را ادامه داده ودر آن سال از شغل معلمی استعفا داده وبه نوشتن روی می آورد. 

ادامه نوشته

حسین طاهرزاده بهزاد

حسین طاهر زاده بهزاد

حسین طاهرزاده بهزاد یکی از برجسته ترین کاریکاتوریستهایی بود که از همکاران روزنامه ملانصرالدین در آن دوران می باشد.

حسین طاهرزاده فرزند طاهر در سال 1266.ش در تبریز دریک خانواده روحانی متولد شد. او از کودکی به ترسیمات نقاشی ذوق سرشار وعلاقه قلبی داشت .  . . . وقتی که سن اش به پانزده رسید ه بود ترسیم تصاویر کتاب احمد یا سفینه طالبی (میرزا عبدالرحیم طالبوف) را به او واگذار کردند که در کمال شایستگی وهنرمندی از عهده انجام آن برآمد. . . . طاهرزاده بهزاد در دوران مشروطیت از طرف اهالی محله چرنداب تبریز  به عضویت انجمن محلی انتخاب گردید  و پس از ورود رحیمخان چلبیانلو وتقاضای تسلیم آزادیخواهان آذربایجان به او،که طاهرزاده هم یکی از آنان بود، ناچار میهن خود را ترک ودر تفلیس در دانشکده نقاشی مشغول تحصیل گردید.

طاهرزاده هنگامی که در تفلیس بود با میرزا جلیل آشنا وشروع به همکاری کرده و کاریکاتورهایی برای درج در روزنامه ملانصرالدین می کشید.

میرزا جلیل پس از آمدن به تبریز از این پیشینه هنری پربار این شهر در تهیه کاریکاتور های ملانصرالدین استفاده کرده وقلم زنان گرانقدر این هنر ارزنده را به همکاری دعوت می کند و  با کمک آن ها مجموعه ارزشمندی را منتشر می کند