حسين خان باغبان (ئل اوغلو)
چنانكه ذكرش گذشت اين روزنامه مردمي را مردم دوست داشتند و به محض انتشار كه به صورت « سنگي و سربي و گاهي همزمان, سربي و سنگي» منتشر مي گرديد, در هر كوي و برزني به مطالعه گرفته مي شد. شايد يكي از مهمترين دلايل رمز موفقيت روزنامه انجمن پرداخت و توجه ويژه به مسائلي بود كه در حوزه آذربايجان رخ مي داد. نويسندگان اين نشريه در حد توان اخبار روز را منعكس مي كردند. مثلا اخبار مربوط به اعلانات يا مثلا خبر ناگوار شهادت سيد حسن شريف زاده, سعيد سلماسي, كربلايي حسين خان باغبان و... در آنجا درج گرديده بودند.
«تيراژ روزنامه در حدود 5000 نسخه بوده و اين , با در نظر گرفتن كمي جمعيت تبريز و قلت باسوادان در آن روزگار رقم نسبتا قابل توجهي به نظر مي رسد. گفته شده است كه باسوادان آن را براي بي سوادان تشنه آگاهي سياسي خوانده و ترجمه مي كردند. روزنامه غير از تبريز در شهرهاي ديگر كشور و نيز در قفقاز و عثماني هم خوانندگان و مطالب نگاراني داشته است.» م.س.ایوانف مولف انقلاب مشروطیت ایران نیز مینویسد:« روزنامه انجمن تبریز » به نظر راقم مهمترين و بارزترين امتياز انجمن اين بود كه اگر خطا يا سهوي در مورد اخبار حاصل مي شد در اولين شماره بعدي نسبت به اصلاح آن اقدام مي گرديد. نمونه روشن آن نحوه شهادت حسين خان باغبان است كه در نمره 13 از سال سوم آن انعكاس يافته بود. در اين خبر شهادت آن « فداكار فراموش شده آزادي» چنان آمده بود كه در ترجمه حال هايي كه در دسترس بوده ولي يك شماره بعد اصلاح گرديد. متاسفانه اين اصلاحيه تاكنون در شرح حال هايي كه از حسين خان به نظر راقم رسيده مورد استفاده قرار نگرفته است و اين قسمت در سطور بعدي به علاقمندان تقديم خواهد شد.
حسين خان باغبان كه بود؟
كربلايي حسين خان كه به مناسبت شغل باغباني به باغبان و القابي چون ائل اوغلو, قريب حسين, پرچمدار مشروطه, لنگر صف مجاهدان و... مفتخر گرديده و ياد مي شود، به سال 1250 هجري شمسي از پدري كربلايي محمد علي نام در سردرود ديده به هستي گشود. از عنفوان جواني آثار رشادت و مردانگي در وي هويدا گشت و طولي نكشيد كه انقلاب مشروطه آغاز گرديد و فرزند ايل سرفراز مشتاقانه به صف مجاهدين پيوست و در پي تلاش و تقلا براي آسايش مردم و بي باكي در ميان نام آوراني چون ستارخان, باقرخان, علي ميسيو و... قرار گرفت و به جهت رشادت و لياقتي كه داشت « به همين جهت هميشه ماموريت هاي حساس از طرف انجمن و سردار ملي به او محول مي گرديد». روي همين اصل بود كه « مكرر از طرف سردار ملي و انجمن مركز غيبي مورد تقدير قرار گرفت و نشان مدال افتخار از طرف انجمن به مشاراليه اعطا گرديد» نقل است در يكي از جنگها او بيشتر از 9 فشنگ نداشت يكي از مجاهدين گفت: خان با نه فشنگ به جنگ مي روي؟ او جواب داد: مگر من بيشتر از نه نفر را خواهم كشت؟!.
اولين آثاري كه در حق حسين خان باغبان نگارش يافته اند:
1- اولين جايي كه از حسين خان نام و يادي مي شود روزنامه انجمن ارگان ايالتي آذربايجان است كه نحوه شهادتش نيز در آنجا رقم خورده است.
2- حاج محمد باقر ويجويه به تحقيق دومين شخصي است كه نام اين قهرمان را در وقايع كتاب خود مي آورد. مرحوم ويجويه از افراد خوشنام تبريز بود كه وقايع یازده ماهه مشروطه را در كتاب ارجمندي به نام بلواي تبريز به رشته تحرير در آورده است.*
3- تاريخ مشروطه احمد كسروي و بعد از آنها نيز كتابهايي كه راجع به انقلاب مشروطه نوشته شده اند هر يك به فراخور مطلب از اين جوان رشيد نام برده اند.
4- اولين مقاله ي مستقلي نيز كه در حق مجاهد موصوف نگارش يافته از آن مرحوم دكتر سلام الله جاويد است كه در كتاب فداكاران فراموش شده آزادي كه در سال 1345 به صورت جزوه نشر گرديده درج شده است.
5- به تحقيق بعد از دكتر جاويد, محمد رضا عافيت در كتاب سردار ملي ستارخان نوشتار مستقلي دارد كه در حق قهرمان داستان نوشته شده است. كتاب در سال 1968 ميلادي مطابق با 1347 هجري چاپ و نشر گرديد و به لحاظ تاريخي جز اولين بيوگرافي هايي است كه در مورد حسين خان نگارش يافته است.
6- استاد زنده ياد پروفسور محمد تقي زهتابي آن اديب اريب نيز براي اولين بار حيات رزمي اين مجاهد را در فواصل سالهاي 57-1356 به رشته نظم در آورده و در كشور عراق به چاپش مبادرت مي ورزد. اين اثر بعد از انقلاب در ايران به صورت افست چاپ و مورد توجه علاقمندان قرار گرفت. اين منظومه با تجديد نظر و اضافاتي در سال 75 به طرز مطلوبي در تبريز مجددا انتشار يافت. بعد از نويسندگان فوق يكي دو مقاله نيز تقريبا با همان مضامين و يا تكلمه آنها به نظر رسيده است.
سفرهاي حسين خان:
تا قبل از مشروطه اطلاع دهانسوزي از زندگي حسين خان در دسترس نيست الا اينكه وي باغبان حاجي ميرزا آقا فرش فروش(متوفي 15/5/1310) كه گاهي اوقات به فرشي و فرشچي نيز خوانده مي شود, بوده و بدون شك مجالست با وي نقش به سزايي در روحيه وي داشته. چون تمامي مقالاتي كه به نحوي از وي ياد شده از پيشوند كربلايي استفاده گرديده مشخص مي شود كه وي سفرهايي نيز به عتبات و احيانا به ساير ممالك داشته كه متاسفانه چيزي بيش از اين مورد دستگير خواننده نمي شود.
نحوه شهادت حسين خان:
چگونگي شهادت اين جوان رشيد چنانكه گذشت در شماره 13 از سال سوم روزنامه انجمن درج گرديده بود و در آنجا ذكر شده بود كه گويا شهيد سعيد زنده دستگير شده ولي در شماره 14 از سال سوم نسبت به تصحيح خبر فوق اقدام نموده و همچنين نوشتند« واقعه ي موسفه ي حسينخان مرحوم را همانطوريكه در نمره سيزدهم نوشته بوديم ورود راپورتهاي اخيره و وقوع پاره اي اخطارات تكذيب كرده و ما را در اين نمره به تصحيح آن مجبور مي نمايد... نقطه اي كه در وقعه ي مذكوره برخلاف واقع نوشته شده است همانا اسارت شهيد مرحوم است كه بالقطع اتفاق نيافتاده و مرحوم مشاراليه زنده دستگير نشده است و زخمي كه خورده است نه به پاي بلكه از كله مردانه خويش خورده و همان دقيقه برافتاده است. بعد از آن جسد پاك بيروحش را برداشته و برده تقريبا يك ساعت در درب انجمن اسلاميه گذاشته و سپس به همت بعضي ها شبانه در خارج محوطه قبرستان شتربان دفين خاك غفران نموده اند. ليالي احيا چند شب علي الموالي در امير خيز و خيابان و مسجد انگجي و غيره از طرف سردار ثانيا سالار و اخيرا به همت ساير هم مسلكان غيور خودش مجالس تعزيه به جهه شهيد مومي اليه برپا بوده مجاهدين محلات دسته به دسته با هيئت نظامي آمده و از غياب آنچنان مجاهد با غيرت اظهار ياس و الم مي نمودند. حضرات اعضاي محترم انجمن ايالتي نيز همه شب را با هيئت اجتماعي تشريف داشته و مراتب قدرداني خود را ظاهر مي داشتند». شاعر دوره قاجار مرحوم محمود تندري ملقب به صمصام السلطان و متخلص به شيوا. آگاه شدن سردار ملي و سالار ملي و حزن و الم آنها را در قطعاتي به نظم درآورده اند كه شعر « آگاه شدن سردار و مويه كردنش از كشته شدن كلب حسينخان» را به اتفاق مي خوانيم.
پس آنگه به سردار آمد خبر
كه چون شد به جنگ آن يل كينه ور
سر نامدارش در آمد به گرد
كه دست و دل جنگيان گشت سرد
زگيتي نهان شد يكي نامدار
كه ديگر چو او ناورد روزگار
چو بشنيد سردار بر زد خروش
تو گفتي كه رفت از تنش تاب و توش
همي گفت كاي شيرگردن فراز
هنرمند و جنگي دل رزمساز
دريغ از تو اي كارزاري سوار
دريغ از تو و زور بازوي تو
نبد شير را تاب نيروي تو
دريغ اي هنرمند با فر و هنگ
دريغ اي يل جنگي تيز چنگ
دليري چو تو نيك فرجام و راد
سپهر و ستاره ندارد به ياد
دريغ اي هنرور سوار دلير
كه هرگز دلت نامد از جنگ سير
مرندي درختي زكين بر نشاند
كه آبش ز خون خود ايدر فشاند
بجوشد ز خون تو از خاك خون
زمين سرخ گردد ز ناپاك خون
همي كرد فرياد و زاري و آه
كه سالار با مويه آمد ز راه
دل هر دو جنگاور از غم به درد
بسي گريه كردند بر شير مرد
در آن دم كه زان هر دو تن نامجوي
به پا خاسته ناله و هاي و هوي
يكي شير مرد سران سپاه
بگفتا بس است اين همه بانگ و آه
از اين سوگ و زاري و اين آه و درد
روان باز نايد به اندام مرد
بدان تا كه در اين سراي محن
نه او ماند, نه تو بماني , نه من
اگر كمترين بنده يا شهريار
نماند به جاويد در روزگار
خروشان و جوشان زماني بس است
كه مرگ كسان جمله پيش و پس است
كنون بر به جاي خروش و فسوس
ببايد خروش از دم ناي و كوس
برآورد بايد به گاه مصاف
خروش از دم توپ خارا شكاف
به سوگ جوانمرد جنگ آزماي
ببايد خروش از دم كرناي
به خونخواهي مرد پاكيزه خوي
روان بايد از خون ز هر سوي جوي
ببايد به داغ هنرمند مرد
فرو ريخت از ديدگان آب زرد
زمين بايد از خون همه سرخ رنگ
سيه تا شود روز دشمن به جنگ
چنين چون زنان زاري از مرد نيست
كه شايان مردان آورد نيست
به مردي كمر تنگ بستن به كين
نكوتر كه اين سان به زاري غمين
ببنديد دم زين فغان و فسوس
برآريد بانگ از دم ناي و كوس
كه يكسر دليران و جنگ آوران
بر اين كار باشند هم داستان
تاريخ شهادت حسين خان باغبان:
تمامي منابع شهادت حسين خان را 15 رمضان 1326 هجري قمري19/7/1287.ش مصادف با يكشنبه 19 مهر ماه 1287 هجري شمسي ذكر كرده اند.
مزار حسين خان باغبان:
چنانكه روزنامه انجمن تصديق مي نمايد قبر شريف آن جوان رشيد در قبرستان شتربان بود ولي بعدها پسر شهيد عزيز به هنگام احداث مدرسه در محل قبرستان, نبش قبر نموده و استخوانهاي پدر را به قم منتقل مي نمايد كه اكنون از آن مزار خبري نيست. گو اينكه شاعر اين بيت را از زبان قهرمان داستان ما سروده كه:
در روي خاك تربت ما جستجو مکن
در سينه هاي مردم عارف مزار ماست
شايان ذكر است مدرسه راهنمايي باغبان به پيشنهاد زنده یاد علي دهقان مدير فرهنگ وقت بوده است.
ياد حسين خان در ادبيات و زبان مردم:
مردم سرافراز آذربايجان هميشه راد مرداني را كه از بطن آنان خاسته و شش دانگ در خدمت خلق بوده اند دوست داشته اند. اين مردم شريف در مراحل سخت نيز به شهادت تاريخ , خم به ابرو نياورده و از اين رو فرزند خلف خود را چون از جان و دل دوست داشتند در فراقش خون گريستند و نغماتي چند سروده و ورد زبان كردند. مرحومين دكتر سلام الله جاويد و پروفسور محمد تقي زهتابي در آثار خود از اين آغي ها چند نمونه آورده اند كه پايگاه مردمي عياران را به نحو شايسته به نمايش مي گذارد. در فرجام اين اندك شما را به خواندن نمونه اي از اين اشعار سوزناك دعوت مي نمايم و در مقابل حق شناسي مردم نجيبمان سر تعظيم و تكريم فرو مي آورم:
باغبان گلير چاپاري باغبانين وار قانادي
چينينده ده قاتاري سينه سينده پولادي
شاهين كيمي شيغييب هر سنگرده گورونور
دوشمن لري قوتاري مين بير دوشمن اوولادي
شئر كيمي گلير باغبان باغبانيم كور اوغلودور
الينده بئش آچيلان تبريزين اراوغلودور
نفسي گلن يئردن سردارين چالاغاني
باش آليب قاچير دوشمان ائللرين نراوغلودور
كورپو اوستو باغ اولايدي حسين خاندا ساغ اولايدي
ستارخانا يار اولايدي الله اونا رحمت ايله
قبريني جنت ايله
ستارخان ويريب عينه يي قرآندان گئيب كوينه يي
نجف دن گلر كومه يي الله اونا كومك ايله
حسين خانا رحمت ايله
منابع مورد استفاده در اين مقاله:
1- نكته سنجي در باره روزنامه انجمن تبريز , جمشيد كيان فر, مجله جهان کتاب, شماره 20 و 21 از سال اول, شهريور 1375
2- روزنامه انجمن تبريز در پنج هزار نسخه چاپ مي شد, عبدالحسين ناهيدي آذر , مجله جهان كتاب, شماره 16 از سال اول , تير 1375
3- روزنامه انجمن تبريز , رحيم رييس نيا, مجله جهان كتاب , شماره 10 و 11 از سال اول, اسفند 1374 صفحه 18
4- انقلاب مشروطيت ايران, م پاولويچ و... مترجم م. هوشيار, تهران 1330
5- باغبان ائل اوغلو, پروفسور محمد تقي زهتابي(م. شبسترلي) تبريز 1376 نشر محق
6- فداكاران فراموش شده آزادي, دكتر سلام الله جاويد, تهران اسفند ماه 1358
7- سال شمار تطبيقي سالهاي تركي و هجري قمري, علي اكبر خان محمدي, تهران, تاريخ معاصر ايران, كتاب اول (مجموعه مقالات) 1372, چاپ دوم
8- دوره روزنامه انجمن – ارگان انجمن ايالتي آذربايجان
9- سردار ملي ستارخان, محمد رضا عافيت –1968,1347- از نشريات روزنامه آذربايجان, ص 115-117
10- فصلنامه تاريخ معاصر ايران, س3, ش11, پاييز 78
11- جنگ نامه تبريز , محمود تندري(صمصام السلطان), به كوشش بهرام بيات سرمدي, چاپ اول 1376, انتشارات صفي عليشاه,صص199-201
12- انقلاب مشروطیت ایران – م.س.ایوانف – ترجمه کاظم انصاری – شرکت سهامی کتابهای جیبی با همکاری نشر امیر کبیر – چاپ سوم 1357 – تهران ،ص 39 و نیز همان کتاب با ترجمه آذر تبریزی – نشر شبگیر – ارمغان ، تهران 1357 – ص 54
13- تاريخ فوت مرحوم ميرزا آقا فرشي را آقاي نقي احمدي آذر مقدم برايم لطف كردند که از ايشان سپاسگذارم
14- یادداشتهای شخصی نویسنده این سطور رضا همراز
برگرفته از وبلاگ آقاي رضا همراز